تنهای تنها .ساکت ساکت . غمگین غمگین

شاید این جمعه بیاید....شاید

هزار بار این راه را رفته ام آمده ام  اما ندانستم

برای چه بود و برای که بود

هزار بار نگاه گردم اما ندانستم به چه نگاه می کنم برای دیدن چی نگاه می کنم

رفتمو رفتم به آخرش رسیدم اما هیچی نیافتم .آمدنم بهر چه بود

خسته بودم خسته تر شدم کسی نبود

پس برای چه هستیم برای که می رویم

در آن فراسوی نوری دیده می شود زیبا و قشنگ

اما جز سرابی بیش نبود

خوش بحال کسانی که ندانستند و نمی دانند

خوش بحال کسانی که ندیدند و نمی بینند

اینجا که هستم همه مرده اند

اما مرده متحرک اما گرگ اما سوزان اماخسته

می شود گفت دیدار مرگ

اما مرگی هم نبود

مثل طوفانی همه را برد

مثل سرابی نبود

خسته ام.....

 

 

 

 

نومیدی هنگامی كه به مطلق می رسد

یقینی زلال و آرام بخش می شود.

 چه قدرت و غنائی اس...ت در ناگهان هیچ نداشتن!

 اضطرابها همه زاده ی انتظارها است.

 در این كویر فریب سرابی هم نیست.

 جاده ها همه خلوت،راه ها همه برچیده و

دلها همه سرد نگاها همه نگران

آخرش هم ندانستیم چه هستیم که هستی

کجائیم

 

چشمانم مانده براه

همیشه

انتظار بیهوده

بیهوده


 

+نوشته شده در جمعه 13 خرداد 1390برچسب:,ساعت19:18توسط محمد | |

+نوشته شده در جمعه 6 خرداد 1390برچسب:,ساعت21:0توسط محمد | |

شبی به خلوت من از پی نظاره بیا

به چشم های درخشان تر ا زستاره بیا 

 اگر چو ماه،به وقت سحر برون رفتی

 به شب که تیره شود آسمان،دوباره بیا

 دو گوش خویش به پروین و زهره آذین کن

 به خلوت شب من با دو گوشواره بیا

 به پیش جمع،کلامی مخواه از لب من

 به چشم من نظری کن،به یک اشاره بیا

 اگر که گریه ما را ندیده ای هرگز

                 شبی به خلوت من از پی نظاره بیا

+نوشته شده در چهار شنبه 4 خرداد 1390برچسب:,ساعت20:52توسط محمد | |

مادر يعني حرفهاي كودكانه شيطنت هاي بچه گانه

 

 

مادر يعني دلهاي عاشقانه محبتهاي بي بهانه

 

مادريعني شبهاي تاريك زير نورمهتاب

 

مادريعني راز هاي پنهان دلهاي غمگين

 

توي تنها ئياي سرد سرد دور دور .....

+نوشته شده در سه شنبه 3 خرداد 1390برچسب:,ساعت19:59توسط محمد | |